سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☆★☆ عشق شیطونک☆★☆

اس ام اس های فلسفی و عرفانی

برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .


 

بزرگمهر


 

 

هنر آموختن گوش کردن است .


 

گادامر


 

 

چه زیبایند آنانی که همیشه لبخندی برلب دارند .


 

ارد بزرگ


 

 

در میان امواج ، در جاده های پر فراز و نشیب و در دریاها به دنبال خوشبختی می دویم ،


 

در حالیکه خوشبختی در اینجاست .


 

هوراس


 

 

به لاک پشت ها نگاه کنید، آنها تنها وقتی پیشرفت می کنند که


 

سرشان را از لاک خود بیرون می آورد .


 

جیمز بریانت


 

 

شایستگان آنانی هستند که آفریننده و منجی اند .


 

ارد بزرگ


 



 

درخشان ترین تاجی که مردم بر سر می نهند در آتش کوره ها ساخته شده است .


 

چارلی چاپلین


 

 

یکبار پشیمان نشدم بر اینکه چرا گفتم ولی باره ندامت بردم به آنچه گفتم .


 

فلمز


 

 

آنانکه هنجار وجودیشان در نابودی داشته های دیگران است


 

و خود بی میوه اند را باید به کارهای بدنی واداشت


 

تا بدین گونه خیری برای همگان و خویش داشته باشند .


 

ارد بزرگ


 

 

خواننده دقیق می تواند در یک سال از روزنامه ها


 

بیش از آن چیزهای مفید بخواند و بیاموزد که


 

دانشمندان از کتابخانه های بزرگ خود می آموزند .


 

ف – ب – سبزن


 

اگر شیر درنده ای در برابرت باشد بهتر است از اینکه سگ خائنی پشت سرت باشد


 

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری


 

همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری


 

(دکتر علی شریعتی)


 

 

کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند


 

 

اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید


 

 

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم


 


اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم…..تو


 


نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم


 


اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم



 

جبران خلیل جبران:


 

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی


 

دست به دعا برداری


 




 

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتر اوج بگیری


 

کوچکتر  خواهی شد


 

 

در طوفان زندگی باخدا بودن بهتر از ناخدا بودن است


 


 

چه ساده با گریستن خویش زاده میشویم


 

و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا میرویم


 

و در میان این دو سادگی معنایی میسازیم


 

به نام  زندگی


 

 

ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو!


 

 

زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ،


 

زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز.


 

 

سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست!



 

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است


 

پس همیشه امید داشته باش . . .

 

چه خوب می شد اگر ، اطلاعات را با عقل اشتباه نمی گرفتیم و عشق را با هوس


 

و حقیقت را با واقعیت و حلال را با حرام و دنیا را با عقبی و رحمان را با شیطان . . .


 

هنگامی که دوستی به مشکلی برخورده است ،


 

او را با پرسیدن اینکه : “چه کاری میتونم برات انجام بدم” آزار ندهید ،


 

یک فکر مناسب بکنید و آن را انجام دهید . . .


 



 

الهی مرا برای خودت آفریادی ز مادر برای عشق ورزیدن به تو<\/h3>


 

زاده شده ام


 

مرا صید هیچ آفریده مکن


 

 

میدونی ادمها چرا وقتی بزرگ میشن دیگه با مداد نمی نویسند !!!<\/h3>


 

چون یاد بگیرند هر اشتباهی دیگه پاک نمیشه!!?


 

*

همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز


آخه گناه من چی بود؟

این جمله رو شنیدی؟


( میدونی بازیه روزگار چیه ؟ این که تو چشم بزاری و من قایم شم اونوقت تو یکی دیگه رو پیدا کنی)
نمیدونم . امروز یهو این جمله اومد تو ذهنم که نکنه یکی دیگه رو پیدا کردی و منو به خاطر این میخوای از یاد ببری.
نکنه واست اونی نبودم که میخواستی.
نکنه با حرفام رنجوندمت و تو جای دیگه ای دنبال محبت گشتی.
نمیدونم .نمیدونم. به خدا دارم دیوونه میشم.آخه واسه چی یهو باهام این کارو کردی. چرا یهو بهم گفتی ترکم کن.
چرا داری میگی فراموشم کن.چرا دیگه نمیخوای دوست داشته باشم ؟چرا ... چرا...چرا...
خدایا آخه چی شده . مگه من چیکار کردم. مگه بهش بد کردم؟ مگه کاری خواسته که واسش نکردم؟
حتی به خاطر اون آبرومو پیش همه از دست دادم. تو دانشگاه آبروم رفت، تو خونواده ام کسی که نباید میفهمید فهمید، تو شهر.حالا هر وقت میرم دانشگاه همه یه جور دیگه نگام میکنن.
همه با خودشون میگن اینم یکی از اوناستا.حالا هر وقت تو خونه اونو می بینم اونم یه جور دیگه بهم نگاه میکنه
حتی نمی دونی که چه حرفایی که بهم نزد. اما مهم نیست ، هیچ اشکالی نداره من حاضر شدم به خاطر تو آبروی خودمو ببرم اما تو چی.
حتی حاضر نیستی به خاطر من یه ذره مقاومت کنی.حاضر نیستی به خاطر من آبروتو از دست بدی.
حتی با دروغایی که بهم گفتی کنار اومدم، گفتم اشکالی نداره بچگی کرده .


حالا که به گناهش اعتراف کرده تو چرا نبخشیش.
تو حاضر نیستی یه لحظه فکر کنی که به خاطر من واسه چی باید یه ذره تلاش کنی.
حالا تو خونه نشستی و به من داری می خندی که من چقدر خر بودم که دلمو دادم دست تو.
اشکال نداره بخند، بخند منم دوست دارم تو شاد باشی.مهم نیست با چی شادی مهم اینه که شادی.
تو فکر می کردی من هیچی در مورد تو نمیدونم ، فکر می کردی سرم مثل کبک تو خودمه و ... اما اشتباه فکر می کردی.فقط نمیخواستم به روت بیارم.
حرفای دوستات تک تکشو یادمه.همشو.اما بازم مهم نیست ، مهم اینه که تو رو شاد ببینم.همیشه و در همه حال.
اگه بدون من شادی پس شاد باش و شاد بمون.


قسمت

  قسمت .  .  .


          زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می شود ،


          نه ، اشتباه می کنم _


          مثل یک کنده ی هیزم تر است ،


          که گوشه ی دیگدان افتاده 


          و به آتش هیزم های دیگر ، برشته و زغال شده ،


          ولی نه سوخته و نه تر و تازه مانده ،


          فقط از   دود و دم دیگران خفه شده    .  .  .


                                                           ( صادق هدایت )


ای خدا


                ؟ ؟ ؟ ؟


          ای خـــــــــــــدا , آه ای خدا , از تـوی آسمونا


           گوش بده به درد من, که می خوام حرف بزنم


 


          واســـــه یک روزم شــــده, سکوتم رو بشکنم


  


          ای خــــــدا خودت بگو, واسه چی ساختی منو


          توی این زندون غــــــــــــــم, چرا انداختی منو


 


          چرا هر جا کـــــــــــه میرم, در بروم وا نمیشه


          چرا هر جــــــا دلیه, میشکنه مثـــــــــل شیشه


 


          ای خــــــــــــــدا حرفی بزن, اگه گوشت با منه


          این کیه کـــــــــــه قلبمو, داره آتیش میزنه ؟؟؟


 


          ای خـــــــدا خودت بگو واسه چی ساختی منو


          توی این زندون غـــــــــــــــم چرا انداختی منو


 


به تو گفتم ...

           به تو گفتم ...


                  


                    به تو گفتم قبل رفتنت ? اگه نباشی یک روز


                    کاری با دنیا ندارم


 


                    به تو گقتم خودمو می کشمو ? پر میزنم تو آسمون


                    بگو گفتم یا نگفتم


 


                    به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات


                    چشاتم تنهام گذاشتن


 


                    حالا من موندمو? تیبغو رگ دستو


                    عکسه پاره ی تو و  من


 


                     بگو گفتم یا نگفتم


 


                     مگه بت نگفته بودم ? بی تو روزگاره من تیره و تاره


                     حالا روزگاره من ? بعد سفر کردن تو طناب داره


 


                     تیغو میکشم رو رگهام ? می پاشه خونم رو عکسات


                     نتونست سدی بسازه ?  رنگ چشمات سیل اشکات


 


                     تیغو می کشم ......